گفتگو با دکتر فلامکی: یکی از مهمترین گرفتاری های ناشر، در زمینه توزیع و فروش کتاب است، او باید مدام به این فکر کند که پس از چاپ کتاب باید چند سال صبر کند تا کتاب فروش برود و سرمایه اش برگردد. در این وضعیت ناشر اگر عاشق کارش نباشد به توفیق نمی رسد. باید دولت فکری برای مسئله ی توزیع کتاب بکند.
در حال حاضر صنعت چاپ و نشر کشور با وضعیت بغرنجی روبروست، از یک طرف دولت و وزرات ارشاد (با اینکه نیت خیری دارند) به عنوان متولی چاپ و نشر کتاب در کشور با برنامه ریزی نادرست و ناهماهنگ خود و از طرف دیگر ناشران به دلایل مختلفی که دارند، آگاهانه و ناآگاهانه به این وضعیت نامناسب بیشتر دامن می زنند که در این میان بیشترین ضرر متوجه خریداران کتاب است. بازگشت هزینه هایی که در این راه به هدر می رود می تواند مشکلات زیادی را از این صنعت رفع کند. به همین منظور با دکتر محمد منصور فلامکی، مدیر انتشارات فضا (که یکی از ناشران تخصصی کشور است) به گفتگو نشستیم که در ادامه آن را می خوانید.
دکتر محمد منصور فلامکی دارای مدرک دکترای معماری و شهرسازی از فرانسه است و هم اکنون در دانشگاه تهران دانشکده ی هنرهای زیبا و همینطور در دانشگاه آزاد دانشکده ی هنر و معماری مشغول به تدریس میباشد. وی در سال تحصیلی ۵۴-۵۵ به دریافت درجه استادی دانشگاه تهران و همینطور در سال تحصیلی ۱۳۸۲ به دریافت آخرین رتبه در مقام دانشگاهی نائل گردیده است(رتبه۲۸ پایه استادی)
دکتر فلامکی موسسه علمی فرهنگی فضا را در سال ۱۳۶۲ به منظور بررسی تبادل تجارب مربوط به فضای ساخته شده به مقیاس های گونه گون و انتشار کتابهای معماری بومی (با مشارکت انجمن فرهنگی ایتالیا در تهران) پایه گذاری نمود. از جمله کتابهای منتشر شده در این موسسه عبارتند از: نوشهر ها (تالیف پروفسور مرلن،ترجمه دکتر رضا قیصریه به همراه معرفی م.م.فلامکی)-کتاب پیوند موسیقی و شعر (تالیف آقای حسینعلی ملاح)-کتاب بناها و شهر دامغان(تالیف گروهی از استادان دانشگاه تهران-بررسی های معماری -شهر سازی و مطالعات به سرپرستی م.م.فلامکی)،کتاب شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب (تالیف م.م.فلامکی)-نخستین شهرها-تاریخ نقد هنری با همکاری مترجمان تراز اول و تالیف تهران۳۲۰۰ ساله(بررسی های باستان شناختی آقای سیف الله کامبخش فرد)-تالیف مجموعه نوشتارهایی درباره موسیقی و معماری(وبعضی کتب دیگر).
مرکز هم اندیشی: شما به عنوان یک ناشر از وضعیت حال حاضر چاپ و نشر کتاب رضایت دارید؟
دو نکته را در اینجا می توانم مطرح کنم: یکی اصولی است که قاعدتا در هر کشوری جاری است و به چاپ و نشر کتاب مربوط می شود و دیگری مربوط می شود به خود من به عنوان عضو کوچکی از خانواده ی نشر که در این حیطه فعالیت می کند. برای مورد اول آنچه که من می توانم بیان کنم این است که صنعت نشر کتاب در جهان کنونی ابعاد کاملا متفاوتی دارد و فرمولهای تازه ای را هم پیدا می کند، زیرا میخواهد آن چیزی را که به جهت استفاده ی علاقمندان تولید می کند، به ارزان ترین و سریعترین و البته با اطمینان علمی بالا به دست آنها برساند. نشر فقط چاپ کتاب نیست، نشر ابزاری است که با آن می توان اندیشه ای را از جایی به جای دیگر و یا از کسی به کس دیگر یا از جامعه ای به جامعه ی دیگر انتقال داد که در این راه از همه ی روشهای شناخته شده استفاده می کند. در حال حاضر یک ناشر مقبول در سطح جهانی فقط به یک زبان کتابی را چاپ نمی کند و برنامه ریزی آنها برای چاپ کتاب به زبانهای مختلف است، چیزی که جدای سودآوری برای آنها فرهنگ و اندیشه شان را هم منتقل می کند ولی متاسفانه در کشور ما این گونه نیست، این قضیه فرمولهای خاص خود را دارد. آنان در همان مرحله ی ابتدایی پیش تولید چاپ کتاب به زبان خودشان برنامه ریزی برای چاپ همان کتاب در کشور های دیگر را هم دارند، بنابراین فکر می کنند که این کتاب در چه کشورهایی قابلیت چاپ را دارد و چه کسانی بار نشر این کتاب در کشور خودشان را به عهده می گیرند؛ این جریانات مدتهاست که در کشورهای دیگر دنبال می شود ولی در کشور ما قضیه به گونه ای دیگر است ناشران ما اصلا به بازار جهانی کتاب فکر نمی کنند و آنان خیلی هنر کنند می توانند به این فکر کنند که مسائل روزمره ی خود را چگونه حل کنند. و این نکته ی مهمی در عدم رضایت بنده از این صنعت است.
مرکز هم اندیشی: کمک های دولت به صنعت چاپ و نشر چگونه است؟
بسیار بی نظم و بی برنامه صورت می گیرد، ساده بگویم: روزی به آنها کمک ناچیزی (البته به صورت کاملا ابتدایی و پیش پا افتاده) می کنند مثلا کاغذ را یک ریال ارزانتر می دهند و روز دیگر همان کمک ناچیز را هم قطع می کنند، دفعهی بعد برای کمک به ناشر تعدادی از نسخه های کتاب را خریداری میکنند و مدت زمانی بعد این کمک ها برای چندین سال قطع می شود. این یعنی بی نظمی؛ متاسفانه اصلا معلوم نیست که چه کسانی باید تصمیم بگیرند، آیا ناشران باید تصمیم گیری کنند! آیا کس دیگری باید تصمیم بگیرد! این بی سروسامانی مسئله ی بزرگی است، یعنی نداشتن نظامی که بتواند روی پای خود بایستد و به ناشر به عنوان یک خدمت گذاری که اگر منافع روزمره ی مادی اش تامین نشود نمی تواند خوب کار کند، نگاه کند. این نظام باید بتواند آن حد متوسط درآمد را برای ناشر از راه نشر و فروش کتاب تضمین بکند.
مرکز هم اندیشی: در حال حاضر مهمترین مشکلات این صنعت کدام است؟
مشکلات در این زمینه زیاد است و نمی توان تعدادی را به عنوان مهمترین در نظر گرفت، هر کدام در جای خود به عنوان مهمترین مشکل وجود دارد. یکی از آنها عدم توزیع مناسب ناشر در جای جای کشور با توجه به شرایط فرهنگی خاص هر منطقه است. مثلا شما در نظر بگیرید ناشرانی را که در شهرستان ها کار می کنند. یک ناشر در تبریز نگاهش به کتاب تفاوت می کند با کسی که در طبس کار می کند. من اطمینان دارم در طبس ممکن است که ناشر نداشته باشیم و اگر هم داشته باشیم ناشری است که کتاب های محلی با ارزش محلی را، آن هم به تعدادکم چاپ میکند. هر شهری برای خودش دنیایی است، مثلا لازم است بدانید که ما در دو قدمی یک شهر قدیمی مان شهر کوچکی را داریم که ظاهرا اسمش ” خوسف ” است و جمعیت آن هم آن قدر نیست که بتواند خود را از حالت بخش جدا کند ولی قدمت تاریخی زیادی دارد و یا یک ” خوسفی ” (منظور حسام خوسفی غزل سرای معروف است) داریم که دیوان سنگینی دارد و غزلهای بسیاری را سروده است. وجود این گونه شاعران دلیل قدمت فرهنگی هر شهری است که با دیگر شهرها متفاوت است، فرهنگ شیراز نوع خاصی است و ناشر باید به همان نوع فکر کند و فرهنگ کرمان به نوعی دیگر و ناشر کرمانی هم قطعا با ناشر شیرازی طرز تفکرش بسیار فرق می کند. البته این تفاوت فرهنگی چون بار محلی شیرینی دارد خیلی خوب و دوست داشتنی است ولی اینها با هم تراز نیستند، یعنی یک ناشر محلی باید بتواند بر اساس نیاز فرهنگی منطقه ی خود کتاب هایی را چاپ کند منتها الان به گونه ای است که تهران دارد برای همه ی مناطق کشور کتاب چاپ می کند و کسی به این فکر نیست که این ناشران محلی چگونه کار می کنند. به هر حال اگر این وضعیت پیش بیاید دیگر ما با چاپ کتابی برای فرهنگی خاص مواجه نخواهیم بود که آن فرهنگ را درک نکرده به چاپ رسیده و باعث اتلاف سرمایه شده است. واقعا مملکت ما از توان مطلوبی به جهت نشر برخوردار است که باید روی آن بیشتر کار کرد.
وضعیت نشر اگر بخواهد سامان بگیرد باید شکل متفاوت تر و تیراژ متفاوت تر داشته باشد و البته سیستم اطلاع رسانی قویتری میخواهد. مثلا شما الان صفحات نشریه ی “کتاب هفته” را ورق بزنید، با انبوه تبلیغات کتاب های جدیدی که یا بسیار ارزشمند هستند و یا در ردیف پایینتری قرار دارند، مواجه میشوید و این به آن معنی است که در مملکت کار انجام می شود منتها این کار بی نظم است و معلوم نیست که چه کسی یا چه ارگانی آن را هدایت می کند.
مرکز هم اندیشی: چه کسی باید هدایت این امر نظم دهی را به عهده بگیرد؟
مطمئنا ناشران مخالف این هستند که هدایت این امر جز به دست کسانی که کار علمی یا فرهنگی و یا هنری میکنند، باشد. به هر حال کار نشر یک کار عاشقانه است؛ ناشر، تولید کننده و یا فروشنده ی کالای مصرفی (با ماندگاری محدود) که نیست، کالایی را تولید می کند که تا عمر بشر می تواند ماندگار باشد، بنابراین کار ناشر کاری خطیر دوست داشتنی و الهی و آسمانی است، ضمن اینکه شدیدا هم مردمی است و باید کس یا کسانی متولی این امر باشند که خود مدتها در این رشته کار کرده و مشکلات آن را درک کرده باشند.
مرکز هم اندیشی: ساختار توزیع کتاب چگونه است؟
این هم مشکل بزرگی برای ناشران است. ناشر به طور متوسط ۴۰ درصد قیمت پشت جلد کتاب را به توزیع کننده می دهد و توزیع کننده هم در حدود ۲۵ درصد آن را به کتاب فروش می دهد. با وجود اینکه هزینه سنگین انبار داری هم به گردن او می افتد و تمام آمد و شد کتاب را بر عهده می گیرد و در انتها با اینکه معلوم نیست چه قدر سود برایش دارد ولی اسمش به اصطلاح بد در می رود، چون به عنوان کسی که ۴۰ درصد قیمت کتاب را می گیرد، معرفی شده است. با این پروسه ی کاری قیمت کتاب در حدود ۴۰ درصد بیشتر از قیمت واقعی به دست خریدار می رسد، پس معضل توزیع و فروش کتاب معضل بزرگی است که باید رفع شود که اگر رفع شود ما اصلاح الگوی مصرف را در این زمینه رعایت کرده ایم. و البته در این وضعیت بی حرمتی زیادی هم به کتاب می شود چون کتاب را نمی توان به عنوان یک کالا در نظر گرفت، زیرا سرنوشت کتاب با سرنوشت یک کالای تجاری تفاوت دارد. فروختن کتاب ظاهرا شغل است ولی در درجه ی اول یک خدمت با ارج و قرب بالا است. بزرگترین گرفتاری ما این است که هنوز مثل ۶۰ سال پیش فکر می کنیم که پدیدههای جهانی هنوز انسانها را بیدار نکرده بودند. ناشر در آن زمان یک آدم فروتن نازنینی بود که به خاطر عشقی که به این کار داشت، زندگی اش را در راه نشر کتاب صرف می کرد. الان وضعیت این گونه نیست. ناشر نمی تواند با همان پارامترهایی کار کند که در ۶۰ سال پیش می کرد. بنابراین در حال حاضر چه کسی باید به صنعت نشر خدمت کند؟ خود ناشر یا کسی دیگر. در این وضعیت اگر ناشران می گویند که ما نظامی را به وجود می آوریم که کتاب را برای ما به عنوان یک فراورده ی علمی، هنری و .. معرفی کند و ما خودمان در این نظام فروش کتاب را هم بر عهده می گیریم (که خدا کند این اتفاق بیفتد) در این صورت حتما نیاز است که دولت به این چنین وضعیتی کمک کند و سرمایه ای را در اختیار ناشران قرار دهد تا آنها بتوانند کتابی را که تولید می کنند کمابیش به قیمتی مناسب در اختیار خریداران قرار بدهند. پس بنابراین باید گفت که یکی از مهمترین گرفتاری های ناشر در زمینه توزیع و فروش کتاب است، او باید مدام به این فکر کند که پس از چاپ کتاب باید چند سال صبر کند تا کتاب فروش برود و سرمایه اش برگردد. در این وضعیت ناشر اگر عاشق کارش نباشد به توفیق نمی رسد. بسیاری از ناشران خیلی جدی به کارشان فکر می کنند و به آن در یک فضای تاریخی بین نسل ها نگاه می کنند، اگر اینها سرمایه داشته باشند هیچ وقت ورشکست نمی شوند چرا که به هر حال هر کتابی با اقبال روبرو نمی شود. راه حل اصلی این مسائل به گونه ای دیگری است، باید دولت فکری برای مسئله ی توزیع کتاب بکند. شما توجه داشته باشید که نه می شود که همه چیز را از یک ناشر توقع داشت و نه ناشر می تواند توقع این را داشته باشد که یک دولتی بیاید و آنقدر تبلور فکری داشته باشد و مترقی فکر کند که تمام محصولات ناشر را به عنوان یک هدیه ای به مملکت در نظر بگیرد. توزیع کتاب اگر مناسب باشد مطمئن باشید که از هدر رفت بسیاری از منابع جلوگیری می شود.
مرکز هم اندیشی: شما چقدر وجود ترجمه های مختلف از یک کتاب را مفید می دانید؟
اصلا مشکل دیگری که ما در صنعت چاپ و نشر داریم عدم اطلاع ناشران از کار همدیگر است، مثلا فرض کنید من چند کتاب را مفید و ارزشمند تشخیص میدهم و آنها را پس از خریداری از ناشر خارجی به یک مترجم توانا برای ترجمه میدهم و او هم مدتی در حدود یک سال یا دو سال را وقت می گذارد و آن را ترجمه می کند، بعد متوجه می شویم که در همین حین ناشر دیگری هم در حال کار کردن روی این کتاب است و این یعنی عدم رعایت الگوی مصرف و هدر دادن سرمایه های مالی و انسانی. اگر من از کار ناشر دیگر اطلاع داشته باشم هیچگاه دوباره روی یک کتاب کار نمیکنم و آن همه هزینه و وقت و نیرو صرف آن نمیکنم. (این را می شود یکی از راهکارهای اصلاح الگوی مصرف در این زمینه دانست). عدم آگاهی ناشران از کار همدیگر فقط و فقط به زیان ناشران است و به نفع هیچ کس نمیباشد. پس باید راهکاری اندیشیده شود و ناشران به درجه ای برسند که بتوانند با هم هفکری کنند، البته بدون اینکه در کار دیگری دخالت شود و این طور نباشد که ناشری با وجود اینکه می داند ناشر دیگر در حال چاپ همان کتاب است، آن کتاب را صرفا به جهت فروش و سودآوری خود به چاپ برساند.
مرکز هم اندیشی: محیط آکادمیک کشور چه تاثیری بر سرنوشت چاپ و نشر کتاب دارد؟
بنده خودم همیشه دنبال چاپ کتابی بودم که احساس نیاز به آن می شده است. در این میان یک کتاب خوب به نظر من در دو مرحله کاملا متفاوت مورد استقبال قرار می گیرد: بلافاصله اشخاصی که نیازمند دانشی هستند که کتاب در حال معرفی بخشی از آن است، یکباره شروع به خریداری نسخه هایی از آن کتاب می کنند و در مرحلهای دیگر علاقمندان آرام آرام و در مناسب های مختلف مثلا سال تحصیلی نو، یا به مناسبت فصل فرهنگی خاص که نیازش پیش آمد نسخه های باقی مانده از آن کتاب را خریداری می کنند، یعنی ناشر اگر در این میان فکر کند که کتابی را که در حال چاپش است، در کوتاهترین زمان ممکن به فروش میرساند یا در ارزیابی اش اشتباه میکند و یا اینکه توقع خود را بالا برده است و یا راه سوم را انتخاب کرده است و روی کتاب هایی که سریع فروش می روند برنامهریزی کرده است، که این مرحله ی سوم، هم می تواند کار خوبی باشد و هم نباشد؛ برای اینکه الان شما فکر کنید کتابهای سرگرم کننده ی بازاری خیلی اقبال پیدا می کنند در حالی که کتاب هایی که ما را دعوت به تفکر و اندیشه ورزی می کنند فروش بسیار پایینی دارند، با وجود اینکه علاقمندان این گونه کتابها پس از خواندن آنها را در کتابخانه خود نگهداری کرده و به چندین نفر دیگر هم معرفی می کنند (این یک قاعده ی خوبی است که از قدیم جا افتاده است) منتهی کتاب یک فیلم نیست که وقت اکرانش همه به سراغ آن بروند. بعضی از کتابها را که من اطمینان دارم کتابهایی هستند فوق العاده ارزشمند مثل کتاب “تاریخ نقد هنر” که اثر ارزشمندی است با اقبالی جهانی، این کتاب توسط مترجم ما که او هم قطعا انسان فرهیخته ای است ترجمه می شود و ما این کتاب را چاپ می کنیم و تعدادی از علاقمندان آن را تهیه می کنند اما این کتاب وقتی وارد محیط آکادمیک می شود (چون به هر حال این کتاب برای دانشگاه ها تهیه شده است) کتاب با یک نظام آموزشی لخت روبرو می شود که اگر کتاب را بپسندد معلوم نیست که چقدر آن را فهمیده است، چرا که به هر حال هر کسی نمی تواند آن را درست درک کند. پس یکی از راه های با کیفیت تر شدن صنعت نشر ما قویتر و پویاتر شدن نظام آکادمیک ما است، متاسفانه محیط آکادمیک ما آن گونه نیست و ما تعداد دانشکده ها را در سطح کشور در مدت زمان واقعا کوتاهی بسیار زیاد کرده ایم اما متناسب با آن معلمینی که لایق درس دادن در این دانشکده ها باشند را تربیت نکردیم. متاسفانه کسی هم به این فکر نیست و اگر کسی علاقمند است به درس دادن، خود بعد از دوره فوق لیسانس به دنبال این می رود که سطح بینش خود را به جایی برساند تا بتواند در این حیطه خدمت کند و دستگاه دولتی نیست که او را در این راه یاری کند. کمبود استاد را شدیدا حس می کنیم و مطمئن باشد که ۱۰ سال دیگر هم این معضل وجود دارد. بنابراین مسئله ی کمک کردن به کسانی که می خواهند به سمت کار علمی بروند واجب و ضروری است.
مرکز هم اندیشی: راهکارهای شما برای هرچه بهتر و تخصصی تر کردن، کمک های دولت به حوزه ی نشر چیست؟
من فکر می کنم که ابتدا یک مدیریت معقول (که فقط از دل علمی کشور بیرون می آید) بیاید و کمک بکند و او باید بتواند در یک گستره ی فکری بسیار وسیع نسبت به آینده، تمیز دهد که به چه گونه متریال چاپ شده ای نیاز دارد و باید بتواند همه گونه سلیقه را ارضا کند، به هر حال ما کتاب برای کودکان نیاز داریم، کتاب برای بچه دبیرستانیها نیاز داریم و همینطور به این هم نیاز داریم که کتابی چاپ کنیم که با آن کسانی را که علاقه ای به کتاب خواندن ندارند را هم به این سمت و سو بکشانیم. و تمام این تفکرات باید از سوی مدیریت این بخش باشد، یک ناشر اگر خیلی هنر کند می تواند مدتی فعالیتی نکند جز اینکه فکر کند که چطور مشکلات و گرفتاری های خود را حل کند. و اگر قرار باشد ناشری بیاید و عنوان کند که دولت چه کارهایی را می تواند در حوزه ی نشر انجام دهد، قطعا ابتدا با گله گذاری و توقع حرفش را شروع می کند و بعد راهکارهایی را ارائه می دهد ولی چون اول کارش را به گله شروع کرده است قطعا کسی به حرف او توجه نمی کند. برای مثال هیچگاه برنامه ریزی به این گونه نبوده که مثلا برای ۳۰ سال بدانیم که معماری چیست؟ تولیدش چگونه است؟ دانشکده های معماری چه نقشی در آفرینش معماری دارند؟ به جز دانشکده ها کدام ارگانها نقشی در معماری دارند؟ این فکرها و این برنامه ریزی ها را چه کسی باید انجام بدهد؟ در کنفرانس ها و … همیشه سخن از این است که آموزش معماری امر مقدسی است ولی حمایتی وجود ندارد. (حالا من معماری را چون تخصص خودم است مثال زدم در باقی رشته ها هم وضع به همین منوال است.)
این کارها اگر انجام نشود من هر چه قدر هم که سخن پراکنی کنم می شود حرفهای من تنها (بدون همفکری با ناشران دیگر). ناشرها باید با هم همفکری کنند که چه کاری باید انجام بشود.
پس دولت باید مدیریت حوزه ی نشر را به آدمی که از دل همین حوزه بیرون آمده است بسپرد و سپس این شخص با کمک های فکری که از جانب ناشران می گیرد باید برنامه ی دراز مدتی را که به راحتی قابل تغییر نباشد طرح ریزی کند. در این برنامه باید ستاد منظمی که فقط و فقط زیر نظر او فعالیت کنند، برای امر توزیع و فروش کتاب تشکیل شده و از نهادهای موازی دیگر در این زمینه سلب مسئولیت کند. و باید ناشران در طی جلساتی با همدیگر خود را از فعالیت هایشان آگاه کنند تا دیگر با چاپ های همزمان یک کتاب مواجه نباشیم. و در انتها باید مجدد یادآوری کنم که همه ی این کارها زیر سایه ی یک مدیریت نیرومند و دلسوز صورت می گیرد.
منبع: مرکز هم اندیشی
(لینک: www.hamandishi.net/2010/2010-09-04-17-47-31/1388-09-11-23-02-23/82-farhangi/2363-1388-07-14-04-47-23.html)