مشکلات ترجمه در ایران بسیار است، یکی از نثر ناپخته و سست بعضی از ترجمه ها می نالد، و یکی از نامفهوم بودن جملات و عبارات آن. این از وفور کلمات خارجی در جای جای ترجمه گله دارد و آن از معادل های من در آوردی و عجیب و غریب فارسی برای اصطلاحات زبان مبدا. یکی بر بی ارزشی اصل کتابی که ترجمه شده انگشت می گذارد و دیگری مطالب ترجمه شده را ناموافق با طبع و ذوق ایرانی یا مغایر با معیارهای فرهنگی، ملی و دینی ما می شمارد. یکی به ناشران بدون معیار سودجوی حمله می کند که زیان اخلاقی و علمی جامعه را از پی سود خویش می جویند، و دیگری از اینکه این صنف خاص مسئولیتی در قبال ارتقاء سطح درک مردم احساس نمی کنند برخود می پیچد. بعضی از ورود افراد فاقد اهلیت به قلمرو ترجمه شکوه می کنند و گروهی از کم کاری مترجمان ماهر و آشنا با کار. گروهی غرولند می کنند که چرا هیچ گونه نظارتی بر بازار ترجمه وجود ندارد و دسته ای از مشکلات و موانعی که عدم اجرای قانون کپی رایت، در کشور و نیز آنسوی مرزها برای مترجمین به وجود آورده است می نالند و عده ای بر ترجمه ضعیف کتاب های ایرانی در آنسوی مرزها گله دارند.
تردیدی نیست که پا نهادن شمار بی سابقه ای به میدان ترجمه، که یا تبحر کافی در یکی از دو زبان مبداء و هدف یا هر دوی آنها ندارند یا با موضوع آنچه ترجمه می کنند ناآشنایند، عامل بسیار موثری در تشدید بحران ترجمه در کشور بوده است.
اما این بحران دو طرفه است و علاوه بر وجود مشکلات عدیده در ترجمه کتاب های خارجی در ایران ، ترجمه آثار ایرانی در کشورهای دیگر و معرفی نشر ایران در آن سوی مرزها نیز با مشکلات و ضعف های بسیاری روبه رو است.
در سالهای گذشته اقداماتی برای نشر آثار نویسندگان ایرانی در کشورهای دیگر انجام شد و در این میان ناشران کودک و نوجوان حضور موفقتری نسبت به دیگر ناشران داشتند. به ویژه کتاب های کودک و نوجوان (بهخصوص کتابهای تصویری).
طبق گفته «مصطفی رحماندوست» نویسنده کودک و نوجوان، به طور متوسط سالانه ۲ یا ۳ کتاب در حوزه کودک و نوجوان به زبانهای دیگر ترجمه میشود. او میگوید: «این سیستم که نویسندگان و ناشران خودشان آثار را به زبانهای دیگر ترجمه و در کشورها توزیع کنند، اشتباه است. روندی که بیشتر کتابها برای ترجمه و انتشار در سطح بینالمللی طی میکنند، به این صورت است که مؤسسات دولتی کتابهایی را با رویکرد خاص (که بیشتر مذهبی هستند) ترجمه میکنند و رایزنهای فرهنگی در سفارتخانهها آنها را توزیع میکنند و البته بیشتر این کتابها در سفارتخانهها خاک میخورند، چون این مسیر از ابتدا اشتباه است.»
«مهدی غبرایی»، که ترجمه کتابهایی مثل کوری، پرنده خارزار و هزار خورشیده تابان به زبان فارسی را در پرونده کاری خود دارد معتقد است: «همانطور که ما کتابهای غربی را انتخاب و به زبان فارسی ترجمه میکنیم، کتابهای ما هم باید در معرض گزینش مترجمان و ناشران دیگر کشورها قرار گیرد و آنها با توجه به ویژگیها و جذابیتهای کتاب برایشان و اوضاع سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مخاطبانشان آثار را انتخاب کنند و به زبان خودشان ترجمه کنند.»
یکی از مشکلاتی که مسیر ترجمه آثار ایرانی را ناهموار میکند، بالا بودن هزینههای معرفی کتابها در عرصه بینالمللی است. ناشران برای شرکت در نمایشگاههای جهانی باید به کشورهای مختلف سفر کنند، یا از مسؤولان فرهنگی و ناشران کشورهای دیگر دعوت کنند تا به کشورمان بیایند و یا اینکه کتابهایشان را در آژانسهای بینالمللی کتاب معرفی کنند و همه اینها هزینههای زیادی دارد که کمک دولت را میطلبد. از سویی مدیران فرهنگی در دورههای مختلف با توجه به سیاستهای حاکم بر دولت نگاه و عملکرد خاصی نسبت به ترجمه آثار ایرانی داشتهاند و با توجه به سلیقه دولت حاکم از آثار خاصی حمایت میکنند. این باعث میشود تنها ناشران معدودی بتوانند آثارشان را به مخاطبان جهانی معرفی کنند. رحماندوست در اینباره میگوید: «دولت هزینه معرفی بسیاری از آثار را نمیپردازد و در داخل کشور هم نشستهای بینالمللی قابلتوجهی برای معرفی کتابهای ایرانی نداریم؛ بنابراین بیشتر مواقع یا خود آژانسها کتابهای ایرانی را پیدا میکنند و یا از ارتباطات شخصی نویسندگان و ناشران با ناشرهای دیگر کشورها، کتابها ترجمه و توزیع شدهاند.»
در بسیاری از کشورها مثل دانمارک، بلژیک و ترکیه که مثل ایران مرزهای جغرافیایی زبانشان محدود است، برای مترجمان و ناشرانی که کتابهایشان را در کشورهای دیگر منتشر کنند، امتیازهای ویژهای قائلند؛ مثلاً از ناشران خارجی برای سفر به کشورشان دعوت میکنند، هزینه ترجمه را میپردازند و با جوایز و پاداشهایی ناشران خارجی را تشویق به ترجمه و نشر آثارشان میکنند. اما بسیاری از ناشران ایرانی که تجربه تعامل با ناشران خارجی را داشتهاند، معتقدند دولت ایران به آثاری که به زبانهای دیگر ترجمه میشوند، بها نمیدهد.
از سوی دیگر مهدی غبرایی، با اشاره به اینکه موانع و سدهای بازدارنده بسیاری در مسیر ترجمه آثار ایرانی به دیگر زبانها وجود دارد، عامل کپیرایت را در صعب شدن این مسیر مؤثر میداند و میگوید: «بهتر است دولت به جای اینکه انتشار آثار را سرپرستی کند، با کمک به ناشران و نویسندگان راهگشای نشر آثار ایرانی باشد و زمینههای قانونی را برای تحقق این امر فراهم کند. وقتی هنوز کپیرایت در کشورمان به رسمیت شناخته نمیشود، به انتشار آثاری که فرهنگ ایرانی را گسترش میدهند نمیتوان چندان امیدوار بود.»
زبان فارسی مرز جغرافیایی محدودی دارد و این امر باعث میشود کار ترجمه کمتر و سختتر انجام شود. کشورهای کمی هستند که مترجمانی برای ترجمه آثار فارسی داشته باشند. رحماندوست ترجمه آثار توسط مترجمان ایرانی را یکی دیگر از علتهای عدم توفیق آثار ادبی در سطح جهانی میداند و میگوید: «مترجمان ایرانی از واژهها بر اساس ترجمه بومی استفاده میکنند نه زبان بینالمللی و این باعث میشود گاه با ترجمههای خندهداری مواجه شویم.»
از سوی دیگر عدهای از نویسندگان و مترجمان معتقدند بسیاری از رمانها و اشعار فارسی قابلیت ترجمه را ندارند چون موضوعاتشان آنقدر بومی است که هیچ جذابیتی برای مخاطبان خارجی ندارد. تهوری مدیر روابطعمومی انتشارات ققنوس، از جمله این افراد است و میگوید: «مشکل ما این است که بیشتر اطلاعات بومی و ایرانی قابل ترجمه نیستند. ما داستانهایی داریم که به عنوان شاهکارهای ادبی ایران محسوب میشوند اما موضوعات آنها بسیار بومی است و از موضوع گذشته، زبان و ادبیات آنها هم کاملاً بومی است تا آنجا که حتی مخاطب فارسیزبان امروزی هم گاهی به واژهنامه نیاز پیدا میکند. برای ترجمه چنین کتابهایی باید یک تیم مترجم حرفهای حضور داشته باشند.»
غبرایی با اشاره به اینکه حرفها و موضوعات ابدی و ازلی انسان دایره بزرگ اما محدودی را شامل میشود میگوید: «همه انسانها و از جمله انسانهای کشور ما با این موضوعات درگیر هستند بنابراین آنچه نویسندگان ما مینویسند مسلماً قابلیت جهانی شدن دارند. ما بخشی از بومیترین داستانها را در ادبیات آمریکای لاتین میبینیم و همه بر گسترش و انتشار این آثار واقفیم. غبرایی افزود: اگر بومی بودن موضوعات داستانها مانعی بر سر جهانی شدن آنها بود ادبیات آمریکای لاتین جهانی نمیشد.» او در ادامه میگوید: «کشور ما بیشتر از بسیاری کشورهای دیگر در معرض حوادث است و نویسندگان ما حرفهای تازهای برای گفتن دارند. اگر زمینه برای انتشار آثار ایرانی فراهم شود، کتابها مستعد پذیرش از طرف مخاطبان دیگر کشورها هستند.»
راضیه تجار، داستان نویس و پژوهشگر ادبی درباره لزوم ترجمه آثار ایرانی به زبانهای دیگر دنیا،در گفت و گو با واحد خبر حوزه هنری میگوید: نویسندگانی که زبان شناخته شدهای برای عموم مردم جهان ندارند شانس کمتری برای ارتباط برقرار کردن با سایرین دارند.
وی تاکید می کند: هزینه کردن در زمینه ترجمه برگشت سرمایه را به دنبال خواهد داشت چرا که در حقیقت برای اشاعه فرهنگ و ترویج ادبیات یک کشور، ترجمه از ضروریات است و باید در این باره هزینه شود.
این داستان نویس ادامه می دهد: در این زمینه بسیار کم کار شده و معدودی هم که موجود است، آثاری را در بر میگیرد که بعضی از نویسندگان، مثلا شبه روشن فکرها، آثاری ضد ارزشی نوشته و در بعضی از کشورها ترجمه و منتشر کردهاند.
تجار اظهار می کند: سرمایه گذاری وسیع و قانونمند روی آثار نویسندگان ایرانی بسیار خوب است، به خصوص که بعد از انقلاب این سرمایهگذاری صورت نگرفته است و به جز کسانی که خودشان دنبال کارشان بودند، بقیه رها شدند.
وی همچنین می گوید: برای موفقیت این ایده، باید آثار را بر اساس قانون و ضابطه انتخاب کرد، چون نویسندگان در حال حاضر نمیدانند بر چه اساس و معیارهایی بعضی از کارها انتخاب میشوند.
جمال میرصادقی به خبرگزاری فارس می گوید :« نویسندگان یا شاعران ایران برای دریافت جایزه نوبل، اول از همه باید به جهانیان معرفی شوند، اما متأسفانه ترجمه بد آثار ایرانی، امکان دریافت نوبل را از بین برده است.»
کپی رایت در واقع کلید ورود به بازار جهانی نشر است. نشر ما مثل یک جزیره دورافتاده از جهان است که ما در آن نفس می کشیم. با توجه به میزان مخاطبان محدودی که زبان فارسی دارد، به تبع تیراژ کتاب ها نیز پایین است. متاسفانه ماجرای پیوستن ما به کپی رایت هم به تابویی تبدیل شده که تبعات سوء آن ناشر ایرانی را تهدید می کند. سیاستگذاران فرهنگی کشور بر این باور اند که پیوستن به کپی رایت قیمت کتاب را افزایش می دهد و از سوی دیگر اعمال برخی ممیزی ها، اصلاحات و ایرادها به متن کتاب با پیوستن به قانون کپی رایت برای سیاستگذار فرهنگی غیرممکن می شود اما در کل پیوستن ما به کپی رایت می تواند جایگاه ادبیات و فرهنگ ایران را در جهان ارتقا دهد به شکلی که ما دست کم در نمایشگاه های جهانی حرفی برای گفتن داشته باشیم.
البته اواخر فروردین ماه امسال در مراسم اختتامیه همایش بزرگ ایرانیان خارج از کشور «سیدمهدی مصطفوی»، مشاور فرهنگی وقت رئیسجمهور و رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از گسترش نهضت ترجمه آثار نویسندگان و اندیشمندان ایرانی بهخصوص رمانها و کتابهای فرهنگی- تربیتی خبر داد و اعلام کرد تاکنون در این زمینه قدمهای ارزشمندی برداشته شده است.
در این میان بد نیست سوژه ای را که به دلیل نبود قانون کپی رایت در ایران به وجود آمده ذکر کنیم : روزنامه “دیلی نیوز” از روند ترجمه رمان هری پاتر در ایران انتقاد کرد و ایران را تنها کشوری دانست که بدون رعایت حق کپی رایت دست به ترجمه این اثر به صورت گسترده زده است.
روزنامه دیلی نیوز، (۳۰ جولای) در تحلیلی به قلم “گرک هیل”، ایران را در میان ۶۷ کشور اولین کشوری خواند که هیچ قرارداد قانونی و حق کپی رایتی بابت ترجمه این کتاب از طریق اینترنت منعقد نکرده است. این مطلب متذکر شده است که در این کشور به نویسندگان خارجی هیچ حق الزحمه ای پرداخت نمی شود.
در ادامه این گزارش انتقادی آمده است: مجموعه رمان های هری پاتر در ایران از محبوبیت زیادی برخوردار است؛ به طوری که از کتاب “هری پاتر و فرمان ققنوس” ۱۹ ترجمه در بازار ایران وجود داشته است.
(در این مطلب از مصاحبه خانم پیروزه روحانیون در سایت خبرآنلاین استفاده شده است .)
منبع: ۲ هفته نامه مهر (لینک خبر: www.iricap.com/magentry.asp?id=8993)